|
|
برگی از یک کتاب
پرسه در پائیز :
153 صفحه
چاپ اول : پائیز 75
چاپ دوم : 79
|
بخشي از مجموعه:
پرسه در پاييز
مجموعه شعر
عبدالعظيم صاعدي
«مقدمه»
دستاس
شتاب
آخرين برگ درختان ر
باد
بر شكيبايي تن باغ
به «خيش آتش» ميكشد
و من
دانههاي شعرم را
در دستاس شتاب
خالص
ميكنم.
جشن كلاغها
سوار
از سرخي اسبش
در باغ
به زير ميآيد.
و در يخباد نفسش
كبوتران چاهي
به آسمان
خاكستر ميپاشند.
جويبار
خاموشي را به پرنده ميسپرَد
و درختان
با فرقهاي شكافته
حسرت ر
در جشن كلاغها
دوره ميكنند...
آي... پاييز خونريز!
از باغ
كي خواهي رفت.
|
|
|
|
|
هیچ دردی
بی تسکین
هیچ سنگی
بی آواز
وهیچ لحظه ای
بدون معجزه نیست
گاه
که به عشق ایمان داری
۞۞۞
به ارتفاع بیدار عشق
آویخته ام تا انسان
از خواب اعماق
برخیزد
وخویش را
تا بی نهایت خدا
باورکند
|
|
|
|