اگـــر شربتـي بايدت سودمــند
ز سعدي ستان تلخ داروي پند
به پـــرويزن معـــرفت بيخـــته
به شهـــد ظـــرافت درآميخـــته
خرد خيزيهاي
سعدي
انسان
موجودي پيچيده و شگفتانگيز است و در عين صراحت و تعريف گنجايي ، پديدهاي
است نامحدود و متضاد ، لذا در بيشتر فرمولها ، تعاريف و هنجارهاي به ثبت
رسيده ميگنجد و نميگنجد. بايد اذعان داشت موجودي را كه در هر آن و لحظه
قادر است خُلقيّات مثبت و منفي خود را يكجا بروز دهد ، مخاطب قرار دادن و
وي را با پند و اندرز مجاب كردن ، كاري محال و ناممكن اگر نباشد ، امري
دشوار و توان طلب است.
خاصّه در عرصة هنر كه ذاتاً عرصهاي است ظريف و شكننده و بههمين دليل
هنرمندي كه كمر به چنين مهمّي بر ميبندد ، يعني عرصة هنرش را جايگاهي
براي پندآموزي و اندرزگويي قرار ميدهد يا بايد داراي ويژگيهاي
افصحالمتكلّمين سعدي شيرازي باشد و يا به دور از هر خامانديشي از پاي
نهادن در چنين خطّة خطرخيزي حذر كند كه در غيراينصورت نه تنها كرامت پند و
اندرز را هدر داده ، بلكه مخاطب را نيز به ورطة تشكيك در علوّ شخصيّت خود
افكنده است.
باري پند و اندرز آنگاه در نظم و نثر قابل قبول و پذيرش ميشود كه سعدي
وار مطرح شود و به زبان و بيان درآيد. يعني در همان حال كه از شگردهاي
پرتلالوي هنري عاري نيست داراي ساختاري محكم و منسجم باشد و با چنان اساس
و بنيادي ، پرجوشش و سيّال نيز بنمايد.
در
آثار و موضوعات مختلفي كه سعدي شيرازي به آنها پرداخته بي ترديد نقطه
قوّت و اوج آنها همانا اخلاقيّات او در تمام قالب هاست و اين بدان لحاظ
است كه اين حكيم صافي دل از پند و اندرز ، ترنّمي موزون و ملكوتي ساخته
كه بيآنكه از معيارهاي معمول و متداول هنر عدول كند روح و جان مخاطب را
مجذوب ميسازد.
مواعظ اين شاعر كه حاصل تجارب علمي و عملي اوست با تكيه بر والاييهاي
هنرِ اخلاقي ، كاربردي هميشگي يافته و مقام اين شاعر را به عنوان نظريه
پرداز در فنون تعليم و تربيت براي جهانيان جاودان كرده است.
نصايح و مواعظ وي در چارچوب هنر اخلاقي چه در نثر و چه در نظم ، پيرامون
ما ، حصني حصين و دژي پولادين بنا كرده كه از بروز عوامل ناساز و مخرّب ،
نفس و باطن را حفظ ميكند و ما تحت الحفظ مواعظ اين شاعرِ سالك ، احساس
ميكنيم تا هر كجا كه ميخواهيم ميتوانيم بال و پر بگيريم و همچنان يقين
ميكنيم كه لطمة هيچ هجوم و شبيخوني ضدّ اخلاقي ما را تسليم نخواهد كرد.
چرا كه وجود ما كانون اخلاقيّات سعدي است كه با نهايت هنرمندي ما را به
آن مجهّز كرده است.
اين
گونه:
علاج واقعه
قبل از وقوع بايد كرد دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست
به روزگار
سلامت سلاح جنگ بساز وگرنه سيل چو بگرفت سدّ نشايد بست
ره
نمودن به خير ، ناكس را پيش عْمي' چراغ داشتن است
نيكويي با
بَدان و بيادبان تخم ، در شورهزار كاشتن است |