|
|
|
مقدمه ای بر کتاب :
آنجا که خدا را میتوان یافت
نوشته دکتر پرویز محمدیان
|
|
عبدالعظیم صاعدی چهره ای آشنا در میان آهل فرهنگ و ادب است کارنامه فرهنگی او در دو
دهه اخیر علاوه بر نشر آثار بزرگان عرفان ، سروده هایی متنوع و نو و نوشته هایی
کوتاه و بلند را در خود ثبت کرده است . شعر نو او بی تکلف و صمیمی است و روح مواج
شاعرانه او مضامین انسانی و دینی را بمانند گوهر و مروارید سخاوتمند بدست خواننده
می سپرد .
صاعدی در پیش از انقلاب نیز نوشتن را بتجربه نشسته و از آثار بجا مانده آن روزگار
او بر میاید که از آغاز از بیراهه روی نسل جوان اندیشناک بوده و دغدغه دستگیری و
راهنمایی از آنان وجودش را تسخیر کرده بود و این حسی در او تازه نیست .
" آنجا که خدا را میتوان یافت " قصه سالکانه برای ملاقات خداست . جوان سالک قصه به
پایمردی پله پله تا ملاقات خدا راه میسپارد و شیخ طریقت جوان را بی هیچ مخاطره ای
از جاده شریعت به سوی حقیقت راهبری میکند و جان عطشان جوان به زلال ذات نماز آرامش
میابد .
اگر بتوانیم بر حقیقت کلمات جاری و جمع آمده در این کتاب نام داستان بگذاریم ، شاید
در زمره اولین داستان های بلند مذهبی در دهه قبل از انقلاب جای بگیرد اما آنچه ما
را بر آن داشت تا نسبت به تجدید چاپ آن همت گماریم پرداخت صمیمی ، واقع گرایانه و
بدور از شعار صاعدی نسبت به ماجرای جستجوگرانه جوان و راهنماهای مشتاقانه عالم دینی
است که امروز نیز میتوان پرفایده باشد .
آرزوی ما کمال روحی انسانها در معبر فرهنگ وحی ، و تلاش ما اشاعه چنین فرهنگی در
شاکله هنر های انسان ساز است .
دکتر محمدیان |
|
|
|
|
هیچ دردی
بی تسکین
هیچ سنگی
بی آواز
وهیچ لحظه ای
بدون معجزه نیست
گاه
که به عشق ایمان داری
۞۞۞
به ارتفاع بیدار عشق
آویخته ام تا انسان
از خواب اعماق
برخیزد
وخویش را
تا بی نهایت خدا
باورکند
|
|
|
|