|
|
مقدمه ای برکتاب نام دیگر زمین
نوشته دکتر محمد رضا سنجری
|
|
دل
نشین ترین زمزمه ای که لبهای عاشقان رامتبرک میسازد و پرشورترین نغمه هایی که میان
خاک و افلاک پیوند وپیوستگی می آفریند نماز است . لحظه نماز ، برداشتن فاصله میان
آسمان و زمین است و همسایه ساختن انسان و فرشته .
نماز ناب ترین شعر هستی است . سرودی است که همه ذره ها میشناسند و موسیقی شکوهمند ی
است که همه برگها ، همه نسیمها ی رهگذر و همه دهانهای خاموش و گویا میسرایند .
آنکه نماز را نمیشناسد با زیبایی مانوس نیست آنکه نماز نمی خواند برگی است که از
شاخه جدا مانده است . برگی که پائیز پژمردن را تجربه خواهد کرد و له شدن در زیر گام
حادثه ها را .
همه چیز برای نماز است ؛ طلوع یکصدو بیست و چهار هزار خورشید بر آسمان رسالت ،
برافراشته شدن ستون های کعبه ، شهادت همه شهیدان و ...
و مگر کربلا ، کعبه ای جز نماز دارد ؟ اگر کعبهء حسین (ع ) ، کربلاست کعبه کربلا ،
نماز است یعنی همه ستارگان شهید بر منظومه نماز میچرخیدند و همه خون ها به شوق
باروری درخت نماز به ضیافت شمشیر ها میرفتند .
نماز قله همه عبادتهاست . آنچنان عظیم و بزرگ و پرارج است که آخرین وبرترین خواسته
انبیاء است ؛ والا ترین وصیت لقمان و برترین خواسته ابراهیم درهنگامه نیایش جز
پرداختن به نماز و آرزوی نسلی نماز گزار چیز دیگر نیست .
اگر چنین است چرا توانها و قلمها در تعظیم و تجلیل و گسترش فرهنگ نماز ، بسیج نشوند
. چرا دفتر شاعران بی نشان از این زیبایی باشد .
بیش از این در سه دفتر سر چشمه امید ، در قلمرو راز و نافله باغ ، همگان را صلای
عام زدیم که بیایید و قافله شعرتان را از کنار نماز ساده و بی تفاوت عبور ندهید
.بگذارید قلم نیز به " سجده ای" در این آستانه تن بسپارد .این "اذان " بی نمازی را
تن نسپردند و سه دفتر مذکور را به سروده های زیبایشان آراستند .
آنچه پیش روی شماست محصول اراده ای سترگ است . شاعری است که به چند سروده بسنده
نکرد و حاصل سالها سرایش در این زمینه را بصورت دفتری به این باغ سبز و روح افزا
گشود .
عبدالعظیم صاعدی در شعر دو دهه اخیر نامی آشناست . شاعری است که سروده های سپیدش را
همه کسانیکه با شعر امروز همراهند میشناسند . صاعدی شاعر لحظه های صمیمی خویش و
صمیمیت لحظه های شاعرانه است . اورا به سروده هائی که یکسر به اهل بیت آفتاب اختصاص
دارد ، میشناسیم . توان شاعرانه اش را تنها مصروف شعر مذهبی ساخته و جز این سرودن
را هرگز روانداشته است . جز شعر ، نثر صاعدی نیز نثری پخته و زیسبا و روان است .
مقدمه ایشان بر " تماشا گه راز " استاد شهید مطهری گواه این ادعاست .
در همین جا با سپاس از استاد عبدالغظیم صاعدی ، دیگر بار همه قلم ها و اندیشه ها را
به سرودن و نوشتن و تنفس در این قلمرو روشن و شکوهمند و الهی فرا میخوانیم .
دکتر محمد رضا سنگری
|
|
|
|
|
هیچ دردی
بی تسکین
هیچ سنگی
بی آواز
وهیچ لحظه ای
بدون معجزه نیست
گاه
که به عشق ایمان داری
۞۞۞
به ارتفاع بیدار عشق
آویخته ام تا انسان
از خواب اعماق
برخیزد
وخویش را
تا بی نهایت خدا
باورکند
|
|
|
|