درباره ی شعر حافظ تا کنون بسیار
نوشته اند و بسیار گفته اند، اما اکثر این نوشته ها و گفتارها ، نه تنها از جذبه ی
کافی برخوردار نیست ، بلکه بسیاری از انها حافظ را واژگونه کرده و او را غلط به
خواننده معرفی می کنند، تألبفاتی که نویسنده در آن به شناخت درست و صحیحی از حافظ
رسیده باشد، بسیار اندک است. عده ای که او را شاعری غیر روحانی و غیر عارف معرفی می
کنند و میخانه ی او را میخانه ی مجازی می انگارند، بالکل در گمراهی به سر می برند و
تازه آن عده از حافظ شناسان که مقام والای معنوی حافظ را درک کرده اند نیز در راه
شناخت واقعی او چه بسیار که طریق خطا پیموده اند. و سخن در این باره بسیار است.
در این میان البته کوششهای خوب و
ارزنده ای نیز برای شناخت واقعی اشعار حافظ صورت پذیرفته است که از جمله باید به
کتاب "با حافظ تا کهکشان عرفان و اخلاق" اثر آقای "عبدالعظیم صاعدی" توجهی خاص
مبذول داشت.
شیوه ی تحقیق در این کتاب بسیار
درخور توجه و ارزنده است. درباره این شیوه ی تحقیق نویسنده توضیح داده است که : ...
علامه طباطبایی در تفسیر کبیر و بی مانند المیزان آیات صحیفه الهی را به گونه ای ب
هم تطبیق نموده و زنجیروار بهم ارتباط و اتصال داده که گویی با اتخاذ چنین روشی
بدیع قلمی از الهام و وحی بدست گرفته و به کشف حقایق معارف قرآنی و استخراج احکام
ناب اسلامی پرداخته .
و براستی که راز عظمت تفسیر المیزان
تنها و تنها وابسته به شیوهی
خاص مفسر مبتکر آنست یعنی نحوه تفسیر قران با قران
"عبدالعظیم صاعدی" کوشیده است تا از
این روش تحقیق برای روشن شدن "شاخص" های عرفانی شعر حافظ استفاده نماید. و در واقع
اشعار حافظ را با اشعار حافظ تفسیر نماید.
خود در این باره می نویسد: در این
دفتر اهتمام بر آنست که حافظ را از زبان حافظ بشناسیم و واژه های مکتب وی ر
همچنانکه آمد از راه تطبیق این لغات در فضای خود دیوان بررسی و معنا نماییم و کلامی
از قول خود و برداشت خویش برآن نیفزاییم چرا که در تمامی غزلیات خواجه کلامی نمی
یابی که لااقل چندین بار از جانب وی به روشنی و وضوح ترجمه و تشریح نگشته باشد بدین
ترتیب حافظ خود مفسر حافظ است. و دوستدار محقق وی براستی بینیاز
از اظهارنظرهای شخصی و تاویل و توجیهات هفتصد ساله می باشد.
این روش تحقیق بسیار خوب و ارزنده
است و لاجرم موجب ثبات تحقیق محقق محترم گشته است . او کوشیده است تا هر کلمه در
شعر حافظ را به خوبی کاویده و کاربرد آن کلمه را در دیگر ابیات دیوان لسان الغیب
پیدا نماید و از این طریق به معنای حقیقی واژه های شعر حافظ دست یابد.
نویسنده در نمودار یک ، روش تحقیق
خود را شرح داده و برای این منظور به تفسیر واژه "هنر" در شعر حافظ پرداخته و از
طریق تطبیق ابیات مختلف حافظ کوشیده است تا معنای "هنر" را در شعر او، روشن نماید.
برای این مهم هشت بیت از حافظ را که
کلمه "هنر" در آن به کار رفته است ذکر نموده، بویژه که حافظ خود می گوید:
عاشق و رند نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
و درباره همین بیت می نویسد: در بیت
فوق با سه واژه عاشق- زند- و نظر باز روبرو هستیم که هر سه واژه مترادف با لغت هنر
آمده است
و سپس برای روشن شدن هر چه بیشتر
معنای کلمه ی هنر هشت بیت زیر را آورده است:
1- عشق می ورزم و امید که این فن
شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
2- روی خوبست و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
3- روندگان طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری
است
4- حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان
شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
5- حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچ اش هنر نبود و خبر نیز هم
نداشت
6- شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
که بدین فضل و هنر نام کرامات
بریم
7- بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
که بنده نخرد کس به عیب بی هنری
8- تکیه بر تقوا و دانش در طریقت
کافریست
رهرو گر صدها هنر دارد توکل
بایدش
سپس با توجه به ابیات فوق نتیجه می
گیرد که "هنری" که حافظ از آن سخن می گوید یک "شاخص" عرفانی برای بیان مفاهیم
عارفانه ی حافظ است چرا که بقول محقق "هنر " در شعر خواجه مترادف با معانی زیر است:
"1- فن شریف است
2- پاکدامنی و پاک همتی است
3- مانع از بی ادبی است
4- معیار ارزشی هر ارزش دیگر برای
روندگان طریقت است که خواجه خود از زمره آنهاست .
5- چیزی نیست که مدعیان بتوانند باعث
اختفاء و استتار آن شوند و آشکارا و خود بروز است .
6- فصاحت و بلاغت است و ضد بی خبری
است
7- فضل و علم و دانش است که با داشتن
آن ، دم زدن از کشف و کرامات شرم آور می باشد.
8- منافی و مغایر عشق نیست و در
اکتساب و تحصیلش می باید کوشش نمود.
9- از تقوا و دانش و صدها فضیلت دیگر
برتر و مساوی با ملکه توکل است."
و بدین ترتیب محقق شیوه ی تحقیق خود
را برای خواننده روشن می نماید و در سایر بخشها یا نمودارهای کتاب نیز همین شیوه
تحقیق یعنی معنای حافظ از طریق شعر حافظ استفاده کرده است.
و موفقیت او در این زمینه تحقیق
بسیار چشمگیر است.
تصویری که او از حافظ ارائه می دهد.
خواجه را شاعری عارف و بسیار والا مقام و دارای اخلاق نیک معرفی می نماید و خط
بطلان بر عقاید کسانی می کشد که تصویری دیگر گونه از حافظ را در ذهن داشته و ارائه
داده اند.
محقق محترم درباره شخصیت حافظ می
نویسد:
.... آزاد از هر دو جهان فقط و فقط
دیده به دیدار دوست دوخته و جهت این دیدار از سر حد عدم تا باقلیم وجود این همه راه
آمده است.
طائر گلشن قدس است که در دامگه حادثه
(عالم خاک) اسیر افتاده ... از محبان خداست که از فرط عشق و اشتیاق به او، در عالم
وجود جز او نمی بیند... رسته از خویش است... سالکی است که چهره لطیف و غیر مادی جان
، غبار تن اوست و در آرزوی مقدم حق ، آماده بر باد دادن تن خویش است .....
شناخت " صاعدی " از حافظ صحیح و عمیق
است و این کتاب علاوه بر اینکه کوششی برای دست یافتن به کنه شعر حافظ شیراز است در
برخی قسمتها ، به صورت دفاعیه ای از حیثیت و شرف خواجه نیز درآمده است. این نکته
بویژه در نمودار پنجم کتاب که عنوان " مدایح خواجه حافظ " را دارد بیشتر نمایان است
. زیرا بسیاری او را مداح شمرده و از این بابت به حافظ انتقاداتی نموده اند.
نویسنده کوشیده است تا اثبات نماید که حافظ شاعر مداحی نبوده و علوّ طبع او بیشتر
از این است که او را بی انصافانه یک مداح معرفی کنیم:
گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
در این بخش کتاب نویسنده می نگارد:
بنظر دسته ای از منتقدین،
شاید یکی از عناصر نا مطلوب تشکیل
دهنده دیوان خواجه شیراز مدایح این شاعر عارف باشد. در حالیکه محقق محترم معتقد است
که حافظ اهل مداحی نیست و در این میان از همه ی دلایلش قسمت زیر مهمتر و شایان توجه
تر است: بارزترین ابیاتی که خواجه در آن به مدح شاه شجاع پرداخته چنانچه خوب ملاحظه
شود سندی خواهد بود بر شجاعت و ذکاوت فوق العاده این رند سخن شناس و نکته سنج و
شاهدی بر اینکه خواجه حافظ را به هیچ وجه نمی توان در زمره مداحان نشاند و هر تلاش
جازمانهای
در این دایره ، تلاشی است مذبوحانه زیرا وی ... مثلاً در بیت زیر:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاده شجاع
که نیست با کَسَم از بهر مال و جاه
نزاع
... حسابش را با خواننده معناشناس
واضح و روشن می کند و بلافاصله بعد از مصرع اول یعنی:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
صریحاً می فرماید که :
که نیست با کسم از بهر مال و جاه
نزاع
پس اینک که مدح و مداحی جهت (جاه و
مال) نیست چه دلیلی این فریاد رسای عرفان و مظهر اخلاق و ایمان را بسرودن واداشته ؟
بیت دیگر غزل علت سرایش را آشکار می کند:
خدای را به می ام شستشوی خرقه کنید
که من نمی شنوم (بوی خیر) از این
اوضاع
در محیط ترس و رعب و فضای تاریک
خفقان باری که حاکمی بنام شاه شجاع در ادامه حکومت امید دهنده اش ایجاد کرده و برای
اعتراض به روش وی، و هشدار دادن به شاهی که بعلت سرپیچی از بزرگان علم و دین در
سراشیب سقوط سیاسی و اخلاقی قرار دارد و تنبّه او به (اوضاع) و اینکه خالی از (بوی
خیر) شده آیا سرایش مصرع اول غزل را می توان مدیحه برشمرد.
این بخش یکی از مهمترین و جالبترین و
روشنگرترین بخشهای این کتاب ارزنده می باشد.
در کتاب محققانه «با حافظ تا کهکشان
عرفان و اخلاق» نویسنده توانسته است از عهده ی مطالبی که تحقیق آنها در این کتاب
مورد نظرش بوده است بخوبی برآید. و زبان مشترک عارفان را دریابد و از راه شناخت
زبان آنان به ضمیر ایشان پی برده و اشعارش را بررسی نماید و معانی پیچیده آنرا روشن
و واضح گرداند.
از دیگر بخشهای مهم این کتاب "نمودار
شش" است که به "آیات و مفاهیم قرآنی در شعر حافظ" مربوط می شود. حافظ خود فرموده
است:
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطائف حکمی با نکات قرآنی
نویسنده که بیشتر در جستجوی شاخص های
عرفانی در شعر حافظ است درباره استفاده حافظ از قرآن و نیز کلمه "قرآن" در شعر او
می نویسد:
"شاید تنها کلامی که در سراسر دیوان
خواجه بدون هیچ ابهام و اشاره و جدا از هر مترادف یا ضمیری دیده شود کلمه قرآن بوده
باشد" و سپس از علاقه وافر خواجه به قرآن و مفاهیم قرآنی سخن رفته است و ابیاتی که
در آن خواجه صریحا به آیه ای از آیات قرآن کریم اشاره کرده ذکر شده است.
این طریق تحقیق که بسیار ارزنده و
خوب است ، به همین مقدار تحقیق نمی تواند خاتمه یابد و بهتر است که محقق به نمودار
ها و شاخص های دیگر نیز توجه نماید و در چاپ های بعدی این کتاب به فصول آن اضافه
نماید، مقدمه ای که صاعدی بر کتاب "تماشاگه راز" اثر علامه شهید شیخ مرتضی مطهری"
نوشته است نیز می تواند برای خود فصلی جداگانه داشته باشد. بویژه که در آن سخن از
"غیر" رفته است و "محرم"
که دو شاخص مهم از دیوان حافظ اند. این مقدمه مهمترین و بهترین مبحث برای ورود به
شعر حافظ است. و حکم کلیدی را دارد که بدون آن نمی توان قفل اسرار شعر حافظ ر
گشود. و با بیتی از حافظ آغاز می شود که مبین همین مسئله است:
من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو
دانی
سپس هفت بیت از اشعار حافظ را که به
روشن نمودن معنای «غیر» اختصاص دارد آورده و با توجه به آن ابیات به این نتیجه
منطقی رسیده است که "غیر" به ساحت شعر حافظ راه نداشته و تا محرم اسرار نباشد نمی
تواند به درک شعر او توفیق یابد. در عین حال غیر راه وصول به حق را نیز سد می کند
در این باره می نویسد: نمونه های ساده و صریح فوق بخوبی گواهی می دهد که خواجه حتی
حاضر به شنیدن سخن غیر نمی باشد، از اینکه غیر را از خانه نرانده متعجب است، سخت از
گردانگیزی و غبار پراکنی اغیار بیم دارد و در قبال غمزه یار که جان بهای آنست غیر
را به هیچ انگاشته خانه را از او پاک می کند، آشکارا غیر را قابل رمز نمی داند، و
او را دیو یعنی موجودی که عاری از تمام صفات انسانی است قلمداد می کند، سرانجام
اغیار را تنها مانع حظ و بهره از دیدار معشوق معرفی می کند.
صاعدی ابعاد مختلف این شاخص شعر حافظ
را بخوبی نشان داده و از این طریق راه حقیقی ورود به ساحت شعر او را تشریح کرده است
.
"عبدالعظیم صاعدی" عشق وافری به حافظ
و شناخت خواجه لسان الغیب دارد و این بسیار نیکو و مغتنم است و انشاءالله دنباله ی
تحقیقات او را نیز در زمینه حافظ شناسی با همین شیوه و سبک خوب بخوانیم. و همچنان
با عباراتی که مشکل نبوده و برای عموم علاقمندان قابل استفاده باشد شاهد دفاعیات وی
از شاعری آسمانی زبان و مکتبش یعنی عرفان باشیم .
تهران –
شهرام شاهرختاش
1364.4.14 |