پنجه
های گلبرگ
بررسی دفتر شعر آخرین کلام خاک
سروده ی عبدالعظیم صاعدی
رمضانعلی ابراهیم زاده گرجی
عبدالعظیم صاعدی، نویسنده و شاعری است که تا کنون آثار متعددی در قالب نثر
و نظم منتشر کرده است. وی از پیشروان نوطلب میان شاعران مذهبی در 4 دهه ی گذشته
است. صاعدی سخت به ادبیات کهن فارسی دلبسته و به ویژه به ادبیات و اشعار عرفانی
تعلق خاطر عاشقانه دارد. وی درقالب های عروضی، اشعار بسیار سروده و انگیزه ی مذهبی،
اسلامی و شیعی، محرک وی در این عرصه است، اما هرگز از نوآوری های شعری، خود را
برکنار نداشته است و شعر نو(نیمایی و سپید) را نیز وسیله ای مناسب برای بیان
باورهای دینی خویش انتخاب کرده است. صاعدی درصف اوّلین شاعران معاصر مذهبی است که
با آگاهی کامل و با انگیزه ی دینی و با اعتقاد به هنر و ادبیات متعهد، سپیدسرایی
مذهبی را با پشتکار پیگیری کرده است.
علاوه برآثار منثور، وی تاکنون دفترهای شعر خویش را با این عنوان ها منتشر کرده
است: سلام بر بعثت(1346)، غنچه های سرخ سجود(1347)، چرا با من نمی خوانی؟(1358)،
فقط عشق می تواند(1363)، کلید هفت آسمان(1366)، نام دیگر زمین(1372)، پرسه در
پاییز(1375)، گزیده ی ادبیات معاصر (1378) و آخرین کلام خاک(1384). وی متولد
تهران(1324) و فارغ التحصیل دانشکده ی الهیات است.
«آخرین کلام خاک» مجموعه ای است از شعرهای عبدالعظیم صاعدی در قواره و قالب
مطرح شعر امروز(سپید).
سروده های فراهم آمده در این دفتر، دستاورد ذهن و زبان شاعر در 4 دهه ی اخیر است که
تمام آنان در دفترهای دیگر یا در برخی مطبوعات چاپ شده اند. البته برخی نیز
تغییراتی یافته اند. از جمله (ظلمتی منتشر، ص3) در اصل با عنوان«حریر روشن خطاب» در
صفحه ی 17 دفتر«نام دیگر زمین» با تغییر دربند آخر آمده است. اصل این بند چنین است:
(آه!/ اگر حریر روشن«اقرا»/ اندامی نمی یافت/ و نماز/ نیاز نمی گشت).
صورت اصلی«بهار و بهانه» در ص 24 این دفتر، در مجموعه شعر(کلید هفت آسمان) را باید
در صفحه ی 125 بدون عنوان بخوانید:
(بی زهرا/ وقتی که شیطان/ در شش منزل/ هنوز/ همسایه ی ماست/ خدا را/ سراغ و سودا/
کجا؟!/ در «یک» منزل توانیم؟!/ تا به بها/ یا بهانه اش خریده باشیم./)
مختصه ی این آثار، اختصاص تمام آنان است به خاندان وحی، به ویژه باید تأکید شود که
صاعدی روح«مرثیه سرایی» ندارد. گرچه تحسری زلال در جمعی از آثارش جاری است، اما
چنین تحسری هرگز شاعر را از تکاپوی روحی برای توسع روحانی در فضای خاص باز نمی
دارد، بلکه سبب تلاش شاعر می شود تا خود رابا جلوه های مخصوص این خاندان پیوند زند.
نباید ناگفته گذاشت که چنین تحسری بار تاریخی (گذشته) ندارد. به اصطلاح نوستالوژیک
هم نیست؛ چیزی است بین تردد روح و ذهن و زبان شاعر بین حاضر و غایب. بین داشته ها و
خواسته ها.
بادهای بذیل تداعی/ زرسوده های نام زهرا را/ بر بام شهر/ می افشانند/ و حجم ساکت
سینه/ آرام/آرام/ از هوای عرش/ و عطر نفس فرشتگان/ آکنده می شد/ دلم هوای مدینه/
هوای خانه ی زهرا/ هوای بوسه به دست و/ چشم خدای را/ دارد. (هوای عرش، ص34)
نیز صاعدی تعلّق خاطر خاص به رویکرد عرفانی به تقریب درتمام آثارش، دارد که از جهتی
انتزاعی صرف نیست و آمیخته به تجربه های عرفانی است. عرفان وی سرشت باورهای پررنگ
اعتقادی و مذهبی شیعی دارد. وی با توسّل به اسطوره های ایمانی شیعه در انتظار تغییر
انسان است.
از حنجره متبرک توسل/ رعدوار/ «یا علی» می گویم/ و خورشید را/ با بازوان آهنین
یقین/ برشانه های شبرنگ زمین/ می نشانم/ خواب قطبی انسان/ زودا/ خواهد آشفت/
زودا.(خواب قطبی، ص 21)
(به امید خداوند، بحثی که درجای دیگر به انسان و جامعه در آثار صاعدی اختصاص خواهد
یافت، مشروح گزارش می شود.)
تمرین مستمر و بی وقفه ی صاعدی در حیطه ی صورت و معنا و به عبارت دیگر قالب و
محتوا، برایش نتیجه ای درخور شعر امروز به ارمغان می آورد. در هم تنیدگی عناصر
شعری(به ما هو شعر) و مختصات فکری محض در بسیاری از سروده های سپید، دستاورد کمی
نیست. به ویژه که تجربه های خاص در این عرصه در 4 دهه پیش اندک بود و اکنون هم زیاد
نیست. دست یافتن به ساختاری یکپارچه با امتیاز ایجاز شایان توجه است.
پلکی ندارد/ دروغ/ دار/ به جای درخت/ دیوار/ جای پنجره/ ... و کابوس/ مهی است/ گزمه
وار/ که زمین را دور می زند/ کجایی؟ گاه آمدن است.(گاه آمدن،ص 178)
با خون جوانش/ در رگ های پیر جنگل تاریخ/ مظلومانه نگاشت:/ در کویر ظلم/ تنها/ بوته
غبار است/ که رشد می کند/ و سوار این عرصه/ جز گردباد لعن/ نصیبی/ نخواهد داشت. (به
یاد نوجوان حضرت قاسم بن حسن، ص 43)
توازن و تعادل صورت و معنا دراکثر اشعار صاعدی به خوبی آشکار است و حرکت و تلاش
شاعر نیز با همین هدف آغاز می شود اما درجاهایی هرگز حاضر نیست مفهوم و معنا و
محتوا را فدای صورت و عناصر سازنده ی قالب کند.(گیسوان غرور ملائک، ص85)
گاهی، شاعر گرفتار اطناب می شود و سرنوشت فواره وار برای شعرش رقم می زند، در
صفحات176و 177 شعری دارد با عنوان«سینه چاک عشق» شعر باید در ص 176 پایان یابد.
گرچه با تسامح شاید بتوان ادامه ی بند دوم را در ابتدای ص177 پذیرفت.(استاده ایم/
تا عشق را/ جراحتی نرسد/ و تبار انسان/ منقرض نگردد)
به موازات محتواگرایی، صاعدی از توجه به برخی بازی های زبانی و استفاده از شکل
نوشتاری حرف ها نیز به قاعده و ظریف بهره می گیرد بدون آن که گرفتار دام زبان بازی
های رایج شود.
«میم» / آغازگر نام توست/ .../ در تشدید نامت/ «میم» این مشت/ این ستون را/ می
پرستم/ مشتی/ بردهان شرک وحشی/ ستونی/ تکیه گاه ابرها و انسان ها.(گلی از تمام
گلبرگ ها، ص 4)
ازجلوه های کار صاعدی در جمعیتی از سروده هایش، پایان بندی های با جلوه و جلال است.
همان که درادبیات فارسی«حسن مقطع» می گویند. این نکته مفهومی مخالف داشتن ورودهای
زیبا و با جاذبه(حسن مقطع) ندارد، بل که بیش تر رسانای شگرد اوست که اندام شعر را
از ابتدا چنان می سازد که مخاطب ناچار باید تا انتها و با اشتیاق پیش برود. در
حقیقت اوج شعر همان جایی است که باید نقطه ی پایان قرار گیرد. بدین سبب پس از آن
اگر حتی کلمه ای بیاید خوشایند نیست.
برای نوازش نامت/ محمد/ کاش! پنجه هام/ گلی/ از تمام گلبرگ ها بود(ص4)
ریشه هامان/ رمز حیات را می دانند:/ مژده مسیح/ احمد(ص) (ص 10)
نازنین!/ مقدمت را رنگین کمان/ شالی است/بر شانه های زمین.(ص 186)
منتظرانت/ «مرگ»را/ عاقبت اندیش می کنند.(ص 179)
نباید از چشم انداخت که وی از دیرباز به شعر سپید با صفت مذهبی (اسلامی شیعی) با
اصرار ابرام تشخص بخشید. صاعدی به کلی گویی نپرداخت بلکه برهر عنوان از شعرهایش،
مهر خاص خورده است زیرا با «نام خاص» معصومی به طور کلی خاندان اهل بیت پیامبر (ص)
یا صفت و صفات ویژه ی فردی، بدان هویت داده و رسمیت بخشیده است. پیگیری شاعران با
این ویژگی به خوبی جایگاه پیشرو صاعدی را آشکار می سازد.
نامت/ آب می کند/ اندوه مرا/ هنگام که هوا/ هر ذره اش/ کوهی است از غم/ در پیش پا/
غم های من/ همیشه/ تو را می جویند/ تو را/ یا زهرا(غم های من، ص 49)
سرنوشت دریا را/ توفان/ رقم زده است/ نابخردانه/ آی ... دشمن/ زینب مرا/ بیم از
کدام موج خشمت/ می دهی؟/ بیم از کدام موج(دریا، ص 132)
... عاشورا ... در آب/ عاشورا... در خاک/ دستان ابوالفضل را/ مشتاقانه کاشت(ایثار
محض، ص 140)
نباید از یاد برد که صاعدی دل در گرو ادبیات کهن(میراث زنده فرهنگی) این مرز و بوم
نیزدارد. وی در قالب عروضی نیز اشعار زیادی دارد(که قرار است در دفتری مستقل عرضه
شود). بنابراین استفاده آگاهانه از آن تجربه ها و فرهنگ غنی شعر فارسی، پشتوانه ای
استوار برای وی و ورود به گستره ی شعر نو فراهم آورده است. می توان نتیجه گرفت که
موفقیت صاعدی در داشتن ذهن و زبان خاص خود در شعر نو معاصر را باید مرهون هوشیاری و
انتخاب آگاهانه وی با آن پشتوانه دانست.
صاعدی با آن که اکنون بر پله شصتم عمر تقویمی خویش ایستاده است، هنوز می تواند با
تکاندن خویش، قدمی دیگر برای تعالی بیشترشعرش بردارد و آثار بدیع تر خلق کند. وی تا
حدی خود را محصور در مفاهیم خاص کرده است در حالی که باید بتواند با الگو پذیری از
معصومین(ع)، هستی و انسان را در چشم انداز وسیع تر ببیند و بر ابعاد شعرش بیافزاید
و چرا این کار را نکند! هنگامی که به قول خودش«رحمت مبعث» می تواند«ابلیس» را «میان
فرشتگان» برگرداند. اولی آن است که با اتکا به رسولی که «رحمه للعالمین» است منظری
فراختر برای جهان و انسان بسازد.
ابلیس را/ تا دوباره/ مقام/ میان فرشتگان دهم/ و روح شریر قرن را/ جای در سرزمین
مواهب/ تکیه/ به رحمت های مبعث کرده ام.(رحمت های مبعث،ص9) |